ای جلالِ کبریائی از وجودت آشکارای جمالِ ذاتِ حق ای مُلکِ دل را شهریارای حسین بن علی ای منبعِ جود و سخاای رخِ نورانیت آئینهدارِ کردگارای که عشقت بُرده صبر و طاقت از پیر و جوانای که نامِ نامی تو در دو عالم پایدارای که حُسنِ عالمافروزت به سانِ نورِ طورموسی جان را نموده از تجلی نور باردر شجاعت ای ولیالمومنین باشی شهیرچون تو جانباز و فداکاری ندیده روزگاردر سخاوت شهره و ضربالمثل در خاص و عامدر رشادت نیست مانندت توئی عالممدارنغمههایت دلنشین و خطبههایت آتشینای عزیزِ فاطمه ای پیشوای نامدارروی دستت شد شهید آن کودکِ پاک و رضیعبوده صبر و طاقتت مانند کوهی استواریکصد و هفتاد و دو جانباز در راهت شهیدگر چه شد مشهور هفتاد و دو تن ای گلعذارنوجوانانِ بنیهاشم ز عشقت جان فداحضرتِ عباس در دشتِ بلا شد جاننثارخواهرانت وای و ویلاگو اسیر و در به درخاندانت در مصیبت غمگسار و سوگوارخیمهگاهت شد شرربار از جفای خصمِ دونحضرتِ سجاد زینالعابدین شد بیقرار
صابرا عشقِ حسین بن علی فیضت دهدطبعِ شیوای تو باشد پُر ز درِّ شاهواربرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۳۱۰ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 26 مرداد 1401 ساعت: 13:24